سال روزتولدم...
و خدا مرا روایت کرد و من از تماشای گلی در دور دست بهاری شدم و اینک سالها ی بی شکاری ست که بهاریم هر سال در پنجمین روز از بهار در حوالی نماز صبح از میان چشمهای مست بنفشه ها عطر دل آویز بهار نارنج ها می گویم: سلام این منم که زاده میشوم دختر بهار ...
نویسنده :
❤مهسا مامان سایمان❤
10:27